کد خبر : | 9991 | زمان مخابره: | 5 بهمن 1393 -- 00:26:54 | | تعداد بازدید: 2679 | نسخه چاپی |
چرا تخلص «فرياد» را براي خود انتخاب كرده ايد؟
من در شعري در سال ۸۰ تخلص «فرياد» را انتخاب كردم و ديدگاهم را در اين شعر بيان كردم كه چرا متخلص به اين نام شدم. بخشي از اين شعر چنين است:
من اين را نيك مي دانم كه هر كس را وفاتي هست/ چه ننگ آور بود مرگش/ هر آنكس را كه بي بانگي و فريادي به غفلت چشمان خود را بست/ از اين رو من تخلف مي كنم فرياد/ كه با فرياد نام هر سكوتي را بر اندازم كه با فرياد خود فريادها در كوه مرده منعكس سازم/ و با فرياد جان بازم.
اساس حرفم در اين شعر اين است كه هنرمند بايد رسالت داشته باشد اگر صدايي براي به گوش رساندن مخاطب نداشته باشد آن هنرمند مسيرش را اشتباه مي رود. بعد از اين كه تخلص فرياد را انتخاب كردم اسامي ديگر رسته هاي هنري ام را همين فرياد انتخاب كردم مثلاً در خوانندگي هم خودم را «فرياد خواجوي» معرفي مي كنم.
در خوانندگي سبك و شيوه خاصي داريد؟
سبك خواندن من پاپ هست. به علت اينك كه صداي من Base (بَم) هست من فقط مي توانم در زمينة پاپ خودم را محك بزنم چراكه براي سبكهاي سنتي صداي زير لازم است.
از اشعار خودتان براي خواندن استفاده مي كنيد يا اشعار ديگران؟
اشعار ديگران
اشعاري كه استفاده مي كنيم بايد مضمون خاصي داشته باشند؟
بله؛ من ديدگاهم را براي شما گفتم. هنرمند بايد براي مخاطبش پيامي داشته باشد. انتخاب شعر براي من داراي معيارهاي خاصي است.
دليل علاقه تان به موسيقي چيست؟ به اين دليل كه موسيقي معرفت دارد و يا استعدادي هم درون خودتان احساس مي كرديد؟
خيلي اتفاقي! در دوران نوجواني در گروههاي سرود مدرسه شركت مي كردم و در تنهايي خودم آهنگ هايي كه مي شنيدم را زمزمه مي كردم. البته اين زمزمه درون همه انسانهاست يك نفر خود را قوي تر مي بيند پشتش هم همت مي گذارد. در هنر هميشه استعداد و پشتكار مكمل يكديگر هستند. شما براي خودتان مي خوانيد و اگر پشتكار نداشته باشيد و زماني را هم به اين كار اختصاص ندهيد در همين حد باقي مي مانيد ولي من مي دانستم كه چيزي از ديگران متفاوت دارم نه اين كه البته بهتر باشم. در عالم نوجواني، به معروفيت فكر مي كردم.
از محضر اساتيدي هم استفاده كرده ايد؟
ذوقي كار كردم. هم موسيقي هم نوازندگي. استادي نداشتم. طبعم مرا خيلي ياري كرد ولي براي جامعه امروز متأسفانه يا خوشبختانه اين طبع به تنهايي كافي نيست. چرا كه دنياي امروز، دنياي واقعاً باسوادي شده است در عرصة هنر. مخاطبان امروز سوادشان بالا رفته و طبعاً هر چيزي را نمي پسندند. هر كاري را قبول نمي كنند و به هر شخصي هنرمند گفته نمي شود.
ولي من در آن زمان به دليل جبر محيط اين كار را كردم در منطقة ما يعني اوز نه تدريسي بود و نه كلاسي. بايد طي طريق مي كردم و به شيراز مي رفتم و اين مسأله براي من مشكل بود. من به اسم آن روز طبعم به گونه اي بوده كه اجازه نداده در حالت سكون باقي بمانم و كارم را ادامه دادم.
شما فكر مي كنيد هر كس كه عنوان هنرمند گرفت بايد صرفاً تحصيلات آكادميك داشته باشد؟
جدا از تحصيلات دانشگاهي بايد به مؤسسات هم مراجعه كند. نزد استاد خصوصي هم كار كند. اين كار صحيح و لازم است. ولي امروزه تفكرات بالاتر رفته، امروز يك هنرمند بايد بيرون از حيطة كاري خودش هم سواد داشته باشد. مثلاً شاعري شعري گفته كه تاريخ و جغرافيا را به هم پيوند زده است: آغوش من دروازه هاي تخت جمشيد است.
در موسيقي اگر شخصي بخواهد درد جامعه اش را بگويد اين نيست كه نُت ياد بگيرد بايد در دِل يك جامعه باشد از مردم باشد تا بتواند بخواند. اين فرد بايد ديد وسيعي داشته باشد كه در گسترة ديدگاهش بارها متفاوت تر از دفعة قبل ظاهر شود تا بتواند مخاطبين بيشتر هم جلب كند. علم هنري امروز محدود به راستة هنري نمي شود شخص شاعر است ولي بايد از نقاشي سر در بياورد از سياست، تاريخ، جغرافيا و… يك هنرمند خوب فردي است كه از همه علمها سر رشته داشته باشد تا بتواند كار خوبي به جامعه ارائه كند.
در حوزه كاري خودتان مطالعه مي كنيد؟
متأسفانه خيل يكم. مشغله شغلي، دغدغه ي نان اسيرم كرده است. البته مي دانم كه اين ها دلايل خوبي نيستند. ولي چيزي كه براي يك هنرمند دغدغه نان را اضافه مي كند مسئوليت پذيري هست. هنرمندي كه مسئوليت پذير باشد مسلماً در مسير هنريش بايد از دل و جان مايه بگذارد و جامعه ي ما يك جامعة سنتي است. در ايران اكثر هنرمندان مسئوليت خانواده را پذيرفتند، مسئوليت خانواده يعني درد نان. غم آينده داشتن. اكثر هنرمندان در اين حوزه دخيل هستند. غمِ نان داشتن هنرمند را از بعضي بحث هاي تخصصي، مطالعه و… دور مي كند البته عموميت هم ندارد.
به عقيده شما بايد از هنرمندان حمايت شود؟
صد در صد. مقوله حمايت از هنرمند يك مبحث خيلي گسترده و كشوري است.
شخصي كه وارد عرصة هنر مي شود، با دشواري ها و مشكلاتي مواجه مي شود. به عقيده شما برخورد يك هنرمند با اين مشكلات چگونه بايد باشد؟
هميشه كم و كاستي هايي است. يك هنرمند بايد از بين اين كم و كاستي ها راه خودش را پيدا كند. مثل بازگشت قزل آلا به زادگاهش هست. آنهايي كه مسير سخت تر را طي مي كنند موفق هستند و به مقصد مي رسند ولي آنهايي كه قبول نمي كنند كه بايد سختي را بگذرانند اسير همان خرسي مي شوند كه در مسير ايستاده است و خورده مي شود. سختي ها هميشه هست. شخصي موفق است، شخصي هنرمندتر هست كه مسير سخت و شنا كردن خلاف جهت رودخانه مثل قزل آلا را به جان بخرد. اين شخص بايد برايش يك احترام خاص و مضاعف قائل شويم.
محيطي كه در آن بزرگ شديد يعني خانواده و شهر شما چقدر با شما همراه بوده و چه اندازه تأثير گذار بوده است؟
در خانواده ما موسيقي از ديدگاه ذوقي به آن نگاه مي شد. پدرم هميشه در منزل حافظ خواني را به صورت خوانندگي انجام مي دادند. در خانوادة من حسِ خواندن بوده ولي آن حسِ منفي و قديمي نسبت به خوانندگي وجود نداشته، سد راه من نبودند. و يك آرامش ذهني در خانواده داشتم. تشويق هم مي شدم. من نمي خواهم بگويم محيط تأثير گذار نيست بر رشد يك شخص. اين را علم هم ثابت كرده است ولي مي خواهم بگويم كسي كه يك ذوق دارد و مي خواهد در يك مسير گام بردارد حتي مي تواند محيط را هم كنار بزند. شهر اوز براي موسيقي احترام خاصي قائل هستند. كاركردن موسيقي و خوانندگي در اوز خيلي راحت تر هست تا شهرهاي اطراف. اگر دقت كرده باشيد در لار نوازنده هاي خوبي داريم ولي خواننده كمتر داريم. ولي در اوز برعكس هست خواننده زياد داريم ولي نوازنده كمتر. اين نوعي بها دادن به صدا بوده ولي در لار به دليل حُجب و حيايي كه بوده به خوانندگي كمتر پرداخته شده است.
من به جبر محيط اعتقادي ندارم. حتي زمان سربازي سرود ملي را هم خوب مي خواندم و بچه هاي هم خدمتي من مي گفتند خواجوي مگر گروه سرود هست هر جايي رفتم براي صدايم جايي پيدا كردم و صدايم سد راهم نشده است.
من براي خودم و صدايم و هنرم ارزش قائل بودم و هيچوقت آن را پنهان نكردن و هم اين كه به معناي واقعي براي خودم مي خواندم و ديگران هم استقبال مي كردند.
بازخورد جامعه نسبت به شما چطور بوده و نتيجه اين بازخورد چه اثري بر روي شما داشته است؟
حيطة فعاليت من زياد گسترده نبوده ولي جاهايي كه رفتم دوستانم من را با يك حس مثبت پذيرفتند. يك هنرمند در هر زمينه اي عاشق بازخورد هست. هنرمند اگر از جامعه بازخورد نبيند انگيزه اي براي ادامه پيدا نمي كند و من هم از اين جريان مستثني نيستم.
شما يك كار در لار اجرا كرديد، چطور با فضاي هنري لار آشنا شديد؟
من در برنامه هشتصد انجمن ادبي گراش، يك اجرا داشتم. دست بر قضا آقاي محسن زارع هم آنجا بودند. ايشان به من اطلاع دادند كه يك برنامه در لار هست؛ جشنواره غدير و از من خواستند كه كاري را براي اجرا به ايشان معرفي كنم و من هم بازخواني از سالار عقيلي، آهنگ وطنم و يك بازخواني از حميد طالب زاده را اجرا كردم.
از الگوي خاصي در كارتان استفاده كرديده ايد؟ اصلا اعتقادي به الگوبرداري داريد؟
از كساني كه تقليد كردم صدايي داشتند كه به صداي من نزديك تر بود. ولي چند سالي است الگويم خواننده هايي هستند كه تكنيك دارند و صدايشان هم با صداي من سنخيتي ندارد. اصولاً روي صداي يك نفر تأكيد نمي كنم. از هر كار خوبي كه بشنوم الگوبرداري مي كنم و مي خوانم.
هيچ خواننده اي نيست كه بگويد من در كارم الگويي نداشته ام. اساس و شروع كار به اين صورت هست كه يك خواننده قبل اين كه خودش صاحب سبك شود بايد از ديگران وام بگيرد تا بتواند پله هاي ترقي را طي كند. موسيقي يك هنر هزينه بر هست. بايد پول داشته باشيد كه آهنگ بزنيد تنظيم و كار استوديو انجام دهيد. تا زماني كه پا در مسير حرفه اي نگذاشته ايد كه خودتان اثري را عرضه كنيد بايد از ديگران وام بگيريد.
در نظر داشتيد كه از هنرتان صرفاً براي معرفي زادگاهتان استفاده كنيد؟
براي من عرق، فقط عرق ملي است. هيچوقت به اين فكر نكردم كه فقط براي منطقه يا در اين جهت كار كنم. اصلاً با اين حس زياد موافق نيستم. ما همه انسان هستيم و بايد با هم در تعامل باشيم و يكي از دلايلي كه آهنگ «وطنم» سالار عقيلي را در برنامة غدير خواندم همين عرق ملي است. ما همه فرزندان ايران هستيم. من شعار نمي دهم واقعاً منطقه اي فكر نمي كنم هر وقت اين كار را كردم دست و پاي خودم را بستم.
آقاي خواجوي شما آهنگ هاي محلي هم داريد، اين عرق منطقه اي نيست؟
محلي خواندن دليل بر منطقه اي كار كردن نيست. من براي اسم شهرم كار نمي كنم. محلي خواندن يك هويت زادگاهي است و خيلي من در كارهايم پيگير اين نيستم كه حتماً در كارهايم زبان محلي داشته باشم.
در كارنامة كاريتان چند اثر داريد؟
آهنگ محلي، آهنگ دوستت دارم. يك آهنگ در دست ساخت دارم با استوديو پاپ تهران كار مي كنم. آهنگ كوچه با شعر فريدون مشيري، آهنگ اوز كه در جنگ شهرستانها اجرا شد با شعر خانم فروغ هاشمي و از صدا و سيما هم پخش شد.
تعداد كارهاي من زياد نيست چرا كه معتقدم كه بايد يك كار با كيفيت به مخاطب تحويل داد. اگر غير از اين بود بايد به تعداد روزهاي عمر استاد شجريان يا محمد اصفهاني آهنگ داشته باشيم. بايد خيلي پارامترها در نظر گرفته شود و بعد يك كار را ارائه داد.
افرادي هستند كه كارهاي شما را نقد كنند؟
نقدپذير هستم ولي تا به حال در اين جمع قرار نگرفتم. كارهايم البته نقد شده ولي در يك جمع تخصصي نبوده است.
در حوزه موسيقي از خودتان راضي هستيد؟
نه؛ خيلي بايد بهتر از اين باشم.
مشكلات موسيقي در حال حاضر چيست؟
كپي كردن، عدم تعامل بين خواننده و شاعر، پيدا كردن شعر مناسب خيلي مشكل است و با هزينه هاي خاصي اين اشعار به فروش مي رسد. نوع مميزي كشور كه هر آهنگي تأييد نمي شود، نوع مميزي منطقه كه هر آهنگي را نمي توان هر جايي خواند. من اگر خواهان فعاليت در كشور هستم يك چارچوب تعيين شده وجود دارد و بنده هم اين چارچوب را پذيرفته ام.
در پايان از شما كه اين مصاحبه را ترتيب داديد و از مديريت سايت صحبت نیوز و آقاي محسن زارع كه محيطي را فراهم كردند كه هنرمندان در آن فعاليت كنند كمال تشكر را دارم و افتخار مي كنم كه مردم لارستان در بُرهه اي از زمان من را انتخاب كردند و به موسيقي و آواز من گوش دادند. من هم از دل و جان پاسخ آنها را دادم.