شعر زیر از شاعر توانای اوز خانم سیلوانا سلمانپور که در برنامه رایویی در رادیو دوبی آی چندی پیش خوانده است و حکایت کسانی است که به علت مهاجرت و اقامت طولانی در کشور های حاشیه خلیج فارس زبان لارستانی انان با واژه ها و تعابیر عربی ٬ هندی ٬ انگلیسی ٬ فلیپینی مخلوط شده است . تغییراتی که در زبان و گویشی که این دسته از مردمان در این کشورها رخ می دهد خود می تواند دسمایه تحقیق زبانشناختی قرار گیرد . ما در اینجا شاهد هستیم که فرزندان این گروه که در مهاجرت متولد شده اند زبان اولشان عمدتا عربی است و از زبان لارستانی در مراوده با یزرگتر ها و مسنین استفاده می کنند
شعر ( بی بی و پرستَ ) حکایت پیرزنی است که از خدمتکار هندی و فلبپینی خویش می خواهد تا برایش نان و مهیاوه و تخم مرغ مهیا کنند . در شعر واژه هایی مانند کومستا ( فلیپینی به معنای حال شما ؟ ) گیلاس ( انگلیسی به معنای لیوان ابخوری ) اثنینهم ( عربی به معنای هردوتا ) سوناته ( هندی به معنای میشنوی ؟) ) و غیره آمده است که با زبان ( بی بی ) در شعر مخلوط شده است :
بی بی و پرستَ
کومستا تکای هاو اّ گیلاس کو
پوت اُن مهوه ، اثنینهم تاس کو
خذی اِگ ز سلاجه ، اُز تک کبات
پتیتا ، تماتا اُ خاد خضروات
بلز آل اف اِت تک صحون جوهو
اتینی دوتا ملعقه وپیس نو
نامک فلفل و ماست یادت نره
که ابغی اَِکل ناشتا نیمرو
اَنا هنگری نادانش وضع من ؟
که زعلان و تعبان و جوعان تن ؟
چرا چش موکرداش سونتاهه تا؟
نرست اُت بوه غیض کرتاهه تا ؟
م چم گت لتایی نو و تخم اَز تا می !
حکوک اُت ددام ، کار مفت اُز تا می ؟
اَنا کنسل اَکنام کویکلی تو را
ت هی چش مونکنش و زیر و برا !